حافظ، شاعر پرآوازه ایرانیتبار در قرن هشتم زندگی میکرد، نام اصلیش خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدین محمد شیرازی است. او به حافظ شهره شد زیرا در جوانی قرآن را حفظ بود البته حافظ لقبهای دیگری نیز دارد که در این بین میتوان به لسانالغیب اشاره کرد.
آرامگاه حافظ از جمله مکانهای گردشگری استان شیراز است که از معماری زیبا برخوردار است. وقتی حرف حافظ به میان میآید کمتر کسی است که او را نشناسد، در این مطلب قصد داریم لسانالغیب را این بار از نگاه یک غیرایرانی ببنیم. در ادامه متنی از گوته شاعر معروف آلمانی در خصوص حافظ را میخوانیم.

حافظا، دلم میخواهد از شیوه غزلسرایی تو تقلید کنم. چون تو قافیهپردازم وغزل خویش را به ریزهکاریهای گفته تو بیارایم. نخست به معنی اندیشم و آنگاه بدان لباس الفاظ زیبا پوشانم. هیچ کلامی را دوبار در قافیه نیاورم، مگر آن که با ظاهری یکسان معنایی جدا داشته باشد. دلم میخواهد همه این دستورها را به کار بندم تا شغری چون تو، ای شاعر شاعران جهان سروده باشم.
ای حافظ، همچنان که جرقهای برای آتش زدن و سوختن شهر امپراتوران کافی است، از گفته شورانگیز تو چنان آتشی بر دلم نشسته که سراپای مرا در تب و تاب افکنده است.
حافظا، خویش را با تو برابر نهادن جز نشان دیوانگی نیست.
تو آن کشتیای که مغرورانه باد در بادبان افکنده است تا سینه دریا را بشکافد و پای بر سر امواج نهد و من آن تختهپارهام که بیخودانه سیلیخور اقیانوسم. در دل سخن شورانگیز تو گاه موجی از پس موج دگر میزاید و گاه دریایی از آتش تلاطم میکند اما این موج آتشین مرا در کام خویش فرو میبرد و غرقه میکند.
با این همه،هنوزم جرئت آن است که خویش را مریدی از مریدان تو بشمارم زیرا که من نیز چون تو در سرزمینی غرق نور زیستم و عشق ورزیدم.